خاش یکی از شهرهای قدیمی و بسیار کهن است بطوریکه خاش در کنار شهرستان زاهدان از شهرهای عمد منطقه به شماره می رفت و زاهدان شهری که سالها ست خاش در برابر آن فروغی ندارد و در سایه آن محو گردیده و تا هشتاد سال قبل زاهدان در قیاس با خاش کرسی و مرکز بلوچستان شمال یا همان سرحد سخت بی مقدار بود و هیچ وجه اهمیتی نداشت در زمان جنگ جهانی اول یعنی اندکی بیش ا ز هشتاد سال قبل خاش از نظر انگلستان آنچنان قدر و منزلتی داشت که ژنرال دایر ، خروج خاش از چنگ انگلستان را به معنای سیادت کشور خویش بر بلوچستان قلمداد می کرد دایر بر این باور بود که خاش پایتخت بلوچستان است هر کس خاش را در اختیار داشته باشد پادشاه و حاکم کل بلوچستان خواهد بود به همین دلیل از هیچ تلاشی برای دستیابی به آن فروگذار نکرد خاش از موقعیت جغرافیایی و به ویژه سوق الجیشی منحصر به فردی برخوردار میباشد و این شهر در حقیقت چهارراه بلوچستان خوانده شده و از لحاظ نظامی دارای اهمیت فراوان است به همین دلیل از دیرباز محل استقرار نیروی های نظامی بوده است و حکومت مرکزی از خاش به عنوان پایگاهی برای سیطره بر بلوچستان بهره می جسته است به عبارت دیگر در منطقه بلوچستان اگر بخواهیم محلی را به عنوان قطب نظامی منطقه مشخص کنیم بدون شک این مکان جایی غیر از خاش نخواهد بود و در روزگار قاجاریه و اندکی بیش از آن که نه ارتش منظمی وجود داشت نه راهی و نه وسیله نقلیه و یا وسایل ارتباطی ، معمولا افرادی که به عنوان حاکم انتخاب می شدند ناگزیر در جایی مستقر می شدند که از لحاظ نظامی مناسب باشد .
خاش مرکز نظامی منطقه بود و از سال 1307 تا 1320 بلوچستان و سیستان در قبضه قدرت نظامیان بود همه فرمانداران و بخشداران نظامی بودند به همین دلیل بسیاری از ادارات مهم در خاش استقرار داشت و زاهدان از سال 1310 به بعد اسماً حکومت نشین مرکزی و مرکز استان بود اما خاش رسماً از اهمیت بیشتری برخوردار بود .
خاش شهری قدیمی است و تا پیش از حکومت نادرشاه افشار به علت ناامنی و رفت و آمد راهزنان آبادی و اعتباری نداشته است ، نادرشاه همه راهزنان و دسته هایی را که جز قتل و غارت کاری نداشتند سرکوب نمود و میر پاپی خان را به حکومت آن جا فرستاد میرپایی خان قلعه ای در میان آن ساخت و در عمران و آبادانی این شهر کوشش نمود پس از به قتل رسیدن نادرشاه اوضاع خاش نیز همانند سایر نقاط کشور غیر عادی و دچار مشکلات گردید در این هنگام انگلیس ها وقت را مغتنم شمرده به ناحیه خاش وارد شدند (1316م) و با کمک سردار عیدوخان ریگی رئیس طایفه ریگی بر ان تسلط پیدا کرد و سه قلعه دیگر به نامهای حیدرآباد ، کمال آباد ، ناصری بنا نمود .
در سال 1306 شمسی برابر 1927 میلادی حکومت وقت ایران در دنباله اقدامات سریع خود که در ایجاد قدرت مرکزی و سراسر کشور به کار برد سرتیپ علی شاه خان یا یکی از فرماندهان ارتش را به منظور تصرف ناحیه خاش مامور کرد نامبرده پس از ورود به خاش سران طوایف حدود را احضار ، و نظر دولت مرکزی را به آنان ابلاغ کرد در زمان حکومت رضا شاه سردار عیدوخان به همراه عده ای از مردم طایفه خود به استان فارس تبعید گردید ولی پس از مدتی مورد عفو قرار گرفت و به موطن اصلی خود ( خاش)
بازگشت و از سال 1310 هجری شمسی یک تیپ در خاش مسقر گردید و آبادی و توسعه این شهر از آن تاریخ آغاز شد در سال 1316 ددولت تصمیم گرفت تغییراتی در تقسیمات کشوری بدهد نظامیان هم سعی کردند از این فرصت استفاده نمایند و به خاش از لحاظ سیاسی اعتبار ببخشند گفتنی است از سال 1307 تا سال 1316 سیستان وبلوچستان به یک حکومت نشین مرکزی و پنج حکومت نشین تابعه تقسیم شده بود و در سال 1316 تغییرات به این شکل داده شد که ابتدا دو فرمانداری به وجود آمد فرمانداری سیستان و فرمانداری بلوچستان و هرکدام از این فرمانداریها نیز بخش های تابعه ای داشت و خاش به عنوان مرکز فرمانداری بلوچستان انتخاب شد نکته مهم اینکه زاهدان به عنوان یکی از بخش های خاش به رسمیت شناخته شد این تغییرات در سیستان و بلوچستان به مانند سایرمناطق کشور بحث ها و مناقشات فراوانی برانگیخت و به همین دلیل در سال 1318 هیاتی به ریاست تیمسار البرز برای تجدید نظر در سازمان تقسیمات کشور مکران به منطقه اعزام هیات مزبور نظر داد که فرمانداری خاش به دو فرمانداری 1- فرمانداری خاش شامل ، زاهدان ، خاش ، سراوان ، جالق ، کوهک ، بم پشت ، سرباز 2- فرمانداری ایرانشهر شامل ، ایرانشهر ، بزمان ، نیکشهر ، لاشار، چامپ ، قصرقند ، بنت ، فنوج، چابهار و دشتیاری میباشد که به این تقسیم بندی اعتراضات فراوانی شد و حتی چندی تصمیم بر این شد که زاهدان به فرمانداری سیستان ضمیمه شود و استدلال آنها هم اين بود كه چون خواروبار و احتياجات زاهدان و طوايف اطراف آن معمولا" از سيستان تأمين مي شود بهتراست زاهدان به مركزيت فرمانداري سيستان برگزيده شود شايد علت واقعي اين تصميم اين بود كه چون از سالها قبل زاهدان بعنوان مركز سياسي منطقه انتخاب شده بودو نظاميان مستقر در خاش در راستاي سيادت بخشيدن به خاش ، زاهدان را مـــــزاحم مي دانستند با اين كار مي خواستند اين مانع را از سر راه خويش بردارند البته اين موضوع درحد يك پيشنهاد باقي ماند و سرانجام درسال 1319 در زمان فرمانداري كل ( امير حسين خزيمه علم) زاهدان بعنوان مركز فرمانداري سيستان وبلوچستان و شهرهاي خاش ، ايرانشهر ، چابهار، نيكشهر بعنوان بخش هاي تابعه آن تعيين شدند و سيستان بعنوان فرمانداري باقي بود اين كار باعث اعتراضاتي به ويژه از سوي نظاميان مستقر در خاش شد و وزارت كشور اعلام داشت كه اين تقسيمات آزمايشي است و تصميم نهايي درسال 1320 گرفته خواهد شد اين بخشنامه وزارت كشور تا اندازه اي اعتراضات نظاميان مستقر در خاش را فرو نشاند و آنها را اميدوار كرد اما با اشغال ايران درشهريور 1320 و ناكامي انها درمقابله با نيروهاي متفقين و خروج رضا شاه از كشور به يكباره كاخ آرزوهايشان فرو ريخت واين رويداد باعث شد تا موقعيت شهر زاهدان بيش از پيش تثبيت شود امير حسين خزيمه علم نخستين فرماندار غير نظامي منطقه بود وي در اواخر سال 1319 شمسي تقريبا" همزمان با اشغال ايران به وسيله متفقين به مقام فرمانداري كل سيستان و بلوچستان برگزيده شد و تلاش پيگيري را آغاز كرد تا ادارات دولتي را به زاهدان انتقال دهد و زاهدان را بطور رسمي و عملي مركزيت ببخشد ، اما نظاميان ساكت ننشستند و به رغم انتقال ادارات مهم به زاهدان ، برخي از ادارات را مجددا" درخاش تأءسيس كردند و تلاش كردند تا خاش را كه اهميت سابق را نداشت و به بخش تبديل شده بود دوباره تبديل به شهر نمايند جنگ قدرت ميان نظاميان و نمايندگان سياسي آغاز شد .
زاهدان بعنوان قطب سياسي استان و يك سوي اين نبرد خاش بعنوان قطب نظامي منطقه درطرف ديگر قرارداشت درحالي كه درسال 1326چابهار و سراوان در تقسيمات وزارت كشور شهر خوانده شدند اطلاق واژه بخش به خاش توهيني آشكار به قطب نظامي منطقه محسوب مي شد و نمايندگان نظامي مستقر در خاش تلاش كردند تا اين ننگ را ازخاش بزدايند آنها سعي كردند به وزارت كشور به قبولانند كه خاش بعنوان شهر به رسميت شناخته شود و بجاي بخشدار، فرماندار داشته باشد و درعوض سراوان بعنوان يكي از بخش هاي خاش تصويب گردد اما دراين كار توفيق چنداني به دست نياوردند خاش در سايه زاهدان محو شده بود واين زاهدان بود كه خاش را بي اعتبار كرده بود نه سراوان اما نظاميان مستقر درخاش كه جنگ جهاني دوم و اشغال ايران بوسيله متفقين و عدم مقاومت دربرابر اشغالگران به سختي وجهه شان را آسيب رسانده بود و آن قدرت سابق را نداشتند چون نمي توانستند داد خويش را از قطب سياسي منطقه ( زاهدان ) بگيرند گريبان سراوان را گرفتند اما ازاين كار هم نتيجه اي نگرفتند و نه تنها سراوان بعنوان يكي از بخش هاي خاش مورد قبول سياستگذاران وزارت كشور قرار نگرفت بلكه خاش همچنان داغ بخش را بر پيشاني خويش ديد و حتي به مقامي همطراز سراوان نيز ارتقاء نيافت بايد گفت جنگ جهاني دوم و اشغال ايران به دست متفقين اگر براي كشور ما فاجعه اي تأسف بار بود براي شهري مانند زاهدان كه به منزله قطب سياسي سيستان و بلوچستان به شمارمي رفت و پيامدهاي سودمندي به بار آورد.
زاهدان از اين رويداد بسيار سود برد و توانست استيلاي خويش را بيش از پيش بگستراند و اگر براي نظاميان و شهرهايي مانند خاش كه مركز استقرار نظاميان به شمار مي رفت مصيبت بار بود سال 1320 را مي بايست بعنوان آغاز تثبیت شهر زاهدان قلمداد نمائيم و با خروج رضا شاه از كشور درسال 1320 و جانشيني فرزند جوانش محمدرضا روند غلبه عناصر سياسي بر عناصر نظامي آغاز شد و به شيوه اجتناب نا پذيري قطب هاي سياسي بر قطبهاي نظامي ترجيح داده شدند .
محمدرضا و سياستگذاران پيرامون او به رغم اهميتي كه براي شيوه ها و ابزارهاي نظامي درتحقق امنيت و سيطره سياسي قائل بودند به تعريف ديگري از امنيت رسيدند و صلاح را دراين ديدند كه حوزه فعاليت نظاميان را محدود نمايند و حتي تا آنجا پيش رفتند كه به اين امر صورت قانوني هم دادند و ورود نظاميان را به رسته ها واحزاب سياسي و درمجموع فعاليت سياسي ممنوع نمودند .اين مسائل دراستان مانيز خود را نشان داد و بديهي ترين پيامد آن را مي بايست دراهميت روز افزون قطب سياسي و بي اعتبار شدن فزاينده قطب نظامي منطقه جستجو كرد.